این ملت عزیز ما حسینى هستند؛ اینان، مانند حسین مظلوم، از تمام هستى و نیستى خود، گذشته‏اند؛ از طفل شش ماهه تا حبیب ابن مظاهر، در راه اسلام فدا کرده‏اند. پس خدایا! تو خودت لطفى کن به آنان و تنهایشان نگذار تا دشمن، بر آنان چیره نشود. شهید محمدجواد وفانیا

****************

 

این از خودگذشتگان، یاران حسین(ع) و سربازان امام زمانند. اینان، به تبعیت از ایثارها و از خودگذشتگى‏هاى معلم بزرگ خود امام حسین(ع)، پا به میدان گذاشتند و اینان، درس «هیهات مناالذله» را از حسین آموخته ‏اند. شهید محمدجواد وفانیا

****************

 

بیا من و تو هم (مانند) عاشقانى که در جنگ حق علیه باطل، جان شیرین خود را از دست داده و عاشقانه به عشق کربلاى حسین(ع) و به عشق رسیدن به بیت ‏المقدس جنگیدند و نام سرور شهیدان حسین(ع) را بر زبان داشته ‏اند، ما هم لبیک بگوییم.

مى‏خواهم حقیقت را بگویم؛ آنچه را که از جنگ آموختم، بگویم: کربلا، چون دانشگاه است، ایران، چون صفحه ‏ى سفید کاغذ و خون درون رگم، همچون جوهر. آموزگارم، حسین(ع) است و شهادت، فارغ التحصیلى ‏ام. اکنون باید در کربلا آموزش ببینم و آن وقت، با خونم روى این سرزمین پهناور، شعار استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى را چون بهشتى ‏ها و... بنویسم و به هنگامى که آخرین قطره‏ ى خونم از بدنم بیرون آمد، «الله ‏اکبر»گویان، به سوى معبودم پرواز می‌کنم. شهید سید جلیل حاتمى

****************

 

گویا زمان وصال مطلوب است؛ گویا رسیده زمانى که محبوبم فرا مى‏خواند، گویا زمان بریدن از دنیا و بال کشیدن به سوى لقاء الله است. مى‏بینم از هر سو ناله‏اى مى‏آید و از هر گوشه، زمزمه‏ى مناجات، بلند شده، گویا همه، زمان حرکت را دریافته ‏اند؛ زمان ایصال الى المطلوب است؛ زمان پیوستن به امام حسین(ع) است. شهید مهدى حاج بابائى

****************

 

خانواده ى عزیزم افتخار کنید که خانواده شهید هستید، اما به کسى فخر نفروشید که ما شهید شده ‏ایم. شهید ابراهیم بیزه‌ای

****************

 

پدرجان! در سوگ و غم از دست دادن فرزندت، به یاد على‏اکبر حسین(ع) باش و جلو ناراحتى خود را بگیر که خود، با آگاهى و درس آموزى از مکتب خونین مولایم حسین(ع)، راه شهادت را پیمودم، که همانا شهادت، نزدیک‏ترین راه تکامل انسان است و به آن، افتخار مى‏کنم. انسان باید براى خدا از هر چه که دارد و مى‏تواند، بگذرد و آن، به منزله ‏ى نابودى زندگى نیست، بلکه ساختن منزلگاه و آماده شدن براى روز قیامت است. شهید علیرضا محققى

****************

و تو اى مادر عزیز و از جان بهترم! دوست دارم که همان طورى که آن لحظات آخر، مرا در آغوش گرفتى و بوسیدى چشمانم را و گفتى تو را به خدا مى‏سپارم و مرا روانه‏ ى جبهه ‏ى جنگ کردى، همان‏طور به خودت ببالى و شاد و خرم باشى که جوان 18 ساله‏ات را براى رضاى خدا و براى اسلام و قرآن، همچون على‏اکبر امام حسین (ع) دادى و در قیامت، به پیش فاطمه‏ ى زهرا(س) و زینب کبرى(س) سرافراز خواهى بود. شهید غلام‌حسن آخرتی

****************

 

مادر عزیزم! اگر خواستید گریه کنید، براى طفلان امام حسین(ع) گریه کنید، اگر خواستید گریه کنید براى مظلومیت آقا امام سوم، امام حسین(ع) گریه کنید. شهید محمود آقایى

****************

 

خواهرم!... مى‏خواهم اگر گریه کردى، براى برادرت گریه نکن، به یاد غریبى امام حسین(ع) و اسیرى حضرت زینب(س) و به یاد غربت کودکان امام حسین(ع) گریه کنى. به یاد بیاور که در روز عاشورا، چه بر سر خانواده‏ ى ائمه ‏ى اطهار(ع) آوردند. خدا لعنتشان کند. شهید نادعلى فنایى

****************

 

پدر و مادر مهربان و دیگر دوستداران! نوید این را بدهم که اى یابندگان وادى عشق! اکنون به نداى یارى حسین بن على(ع) لبیک گفتم و با لباس سفید، پا به سوى کاروانش گذاردم و شما باید خداوند را حمد و سپاس بیکران گوئید، چرا که فرزندى به نام حسین را حسین ‏وار به میدان نبرد علیه کافران، سوق دادید. خداوند، شما را نگهدار باشد و نعمت‏هاى بیکران دریاى هستى، شامل حال شما باد. آرى، به درستى که اگر عشق شما در سرم نبود، عشق به حسین(ع) را نداشتم... شهید سید حسین موسوى

****************

 

یا حسین ابن على(ع)! در آن سراى برزخ و در آخرت، آن هنگام که فشار قبر مرا مى‏آزارد -که حکایت از اسرافکارى‏هاى من است و سیر بودن شکمم که به یاد گرسنگان نبودم و دیگر کارهاى بسیار که رضاى خدا در آن نبود- و در آن هنگام که در لبه‏ى پرتگاه آتش جهنم که قهر خدا آن را آفریده، به فریادم برس که تو نزد خدا خیلى عزیزى، ولى من، معصیت بسیار کردم و لحظه‏اى به یاد خدا نبودم و از خدا خیلى دور بودم. یا اباعبدالله(ع)! مى‏گویند تو خیلى مظلومى و هر که دست حاجت به سوى تو دراز کند، آن دست را خالى برنمى‏گردانى و اکنون، من دوست دارم مرا نزد خویش ببرى و مرا از مقام محمود، بهره‏مند سازى و از خدا بخواهى که این جان ناقابل را از من قبول کند. شهید محمدرضا چربگو

****************

از شما مادر عزیزم خواهش مى‏کنم که در عزاى من نگریید و همیشه، پیش نظر داشته باشید که شهیدان، زنده هستند و اگر بدنم را تکه تکه بیاورند و یا هرگز جنازه‏ام پیدا نشود، ناراحت نباشید و اگر خواستید گریه کنید، به یاد لب عطشان امام حسین(ع) بگریید و به یاد شهداى کربلا باشید و وقتى که بفهمید که امام حسین(ع) را چگونه کشتند، پس دیگر، جان ما چه ارزشى دارد؟ شهید اسحاق کاظمى
****************

اى خداى بزرگ! به جان مهدى(عج)! آرزوى زیارت قبر سرور شهیدان، بى‏طاقتم کرده است و علاقه‏ى شدیدى دارم که بروم به پابوس سر آن سردار بى‏دست، عباس علمدار (ع).

پدر و مادر! شاید این حس را کرده بودید که در سخنانم چه مى‏گذشت، حال، سر در این راه مى‏گذارم که سرم فداى خاک پاى حسین(ع). دلم مى‏خواست دستانتان را مى‏گرفتم و با هم به زیارت سرور شهیدان مى‏رفتیم، ولى تقدیر، این چنین خواست. ولى مادر! اگر رفتى زیارت آن شهید، سلام مرا برسان و بگو: آقا جان! به خدا! آن شب که آرامگاهت را در خواب دیدم، دیگر هیچ نمى‏دانستم تا این که اگر لیاقتش را داشته باشم، به یارانت بپیوندم. یا حسین جان! از زمانى که فریاد «هل من ناصر ینصرنى» را سردادى، به خدا! جوانان مسلمان و پاکباخته‏ات در این زمان، به فرزندت لبیک گفته و به سویت پر کشیدیم و این را با خون سرخ خود ثابت نمودیم و مى‏نماییم، تو شفاعت ما را در درگاه خداوند بکن. شهید جلیل پرى دولت آبادى