تاریخ : 1386/08/23
رد عبور ستاره (سالشمار زندگی شهید رجایی)

خوشا چون رجایی علی گونه بودن

رد عبور ستاره (سالشمار زندگی شهید باهنر )

نرم افزار دولت عشق (11 شهید شاخص دولت)

آلبوم عکس های دولتمردان شهید

 

حضرت امام خمینی (ره):

آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرت های فاسد هم جنگ و هم رزم بودند و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودم و خداوند خواست که با هم از این دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند.

 

رد عبور ستاره (سالشمار زندگی شهید رجایی)

1312: تولد در شهرستان قزوین

1316 : فوت پدر که شغل پیشه وری داشت .

1326: مهاجرت ایشان به تهران به دلیل فشار اقتصادی و تأمین هزینه خانواده و پرداختن به کارهای مختلف از جمله فروش اجناس ارزان قیمت در کوره پزخانه های اطراف تهران.

1328: ورود به نیروی هوایی همزمان با حکومت رزم آرا و آشنایی با آیت الله طالقانی و شرکت در جلسات ایشان در مسجد هدایت.

1334: استعفا از نیروی هوایی به دلیل فعالیتهای سیاسی .

1338: فارغ التحصیل شدن از دانشسرای عالی و پرداختن به شغل دبیری در تهران و خوانسار و پس از آن عضویت در نهضت آزادی ایران

1341: ازدواج.

1342:شناسایی توسط ساواک در قزوین ایشان پس از 50 روز به قید کفیل آزاد و سپس در دادگاه تبرئه شدند.

1346: اداره کردن بقایای هیأت موتلفه به کمک شهید باهنر و تاسیس مدرسه رفاه برای تداوم مبارزات سیاسی با کمک آیت الله هاشمی رفسنجانی.

1350:هجرت به پاریس ، ترکیه و سوریه برای تداوم مبارزه و تماس با مبارزان خارج از کشور و بازگشت به کشور پس از یک ماه.

1353: دستگیری به هنگام بازگشت از جلسه درس شهید بهشتی.

1354:ناکامی ساواک در گرفتن اطلاعات از آن شهید بزرگوار پس از یک دوره 14 ماهه شکنجه و محکوم شدن به 5 سال زندان و ادامه شکنجه ها توسط ساواک.

1357: آزاد شدن از زندان در آبان ماه این سال و حضور درتشکیلات انجمن اسلامی معلمان تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی و شرکت در کمیته استقبال امام خمینی (ره)

1359:انتخاب به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی.

1359: برگزیده شدن شهید رجایی به مقام نخست وزیری ایران اسلامی .

1360: تنفیذ حکم ریاست جمهوری در 11 مرداد ماه این سال توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی

1360:شهادت در واقعه بمب گذاری دفتر ریاست جمهوری .

 

خوشا چون رجایی علی گونه بودن

· وزراء در بدترین اتاقهای مجموعه مستقر شوند

از اولین مصوبات دولت آقای رجایی این بود که وزراء باید در بدترین اتاقهای مجموعه وزارتی مستقر بشوند خود ایشان اتاق کوچک منشی ها را به عنوان اتاق کار انتخاب کرده بود .در اتاق او حتی یک مبل دیده نمی شد چند صندلی و یک میز را در این محل تنگ قرار داده بودند. اتاق من که وزیر مشاور در امور اجرایی بودم همراه با کسی که قائم مقام من بود اتاق کوچکی در طبقه چهارم نخست وزیر بود .

اینها همه برای آن بود که مثل سابق بهترین اتاقها را در اختیار وزراء و معاونان آنها قرار ندهند که تدریجاً خلقیات مسوولان تغییر کرده و اسیر پست و مقام شوند.مصوبه دیگر این بود که وزراء پیش رو و پس رو نداشته باشند.

آخرین مصوبه این بود که حقوق هروزیر برابر با متوسط حقوق کارمندان دولت در آن زمان یعنی حدود 7 هزرا تومان باشد . متاسفانه در زمان شهید رجایی هم برخی از همکاران وزراء مصوبات مزبور را به درستی رعایت نکردند.

 

به یکی از نواحی آموزشی می رفتیم . به راننده گفتم ، جایش را بلدی ؟

راننده گفت : نه .

رجایی گفت :برو ، من بلدم.

و ادامه داد : اگر در کوچه و خیابانهای تهران کاسه و بشقاب فروخته باشی ، همه جای تهران را بلد هستی.

و راننده از آیینه قیافه رجایی را نگاه کرد. رجایی واقعا از ته دل می خندید.

گفتم : واقعا

گفت :واقعا

از کاسه و بشقاب فروختن تا وزارت راهی نیست . مشروط بر اینکه پابرهنه های جامعه ات انقلاب کرده باشند.

 

•اگر یک جوز غذا نباشد بلند می شوم و می روم

در سفی که با آقای رجایی به مشهد مقدس رفته بودیم ایشان طبق معمول هر سفر که مهمان دانشسرای تربیت معلم می شد و شب را هم در خوابگاه تربیت معلم که تختهای دو طبقه ای داشت می خوابید و صبح مثل همه دانشجویان مرکز صبحانه می گرفت و صرف می کرد مستقر شد . تولیت آستان قدس رضوی از ایشان و هیأت همراهشان دعوت کردند تا در تالار آینه نهاری را مهمان حضرت رضا (ع) باشند . سفره نسبتاً مفصلی انداخته بودند وقتی سر سفره نشستم آقای رجایی نگاهی به سفره وغذایی که در آن چیده شده بود کرد و آهسته مرا صدا زدو گفتند برو بگو اگر این سفره جز یک غذا در آن دیده شود من از سر سفره بلند می شوم و می روم. من که خیلی به ایشان نزدیک بودم خدمتشان عرض کردم من چنین رابطه ای با مسوول اینجا ندارم بهتر است کسی این را بگوید که با او خودمانی تر باشد گفت می دانی که من پا می شوم و می روم و من هم یقین داشتم که حرف ایشان یکی است و واقعاً بلند می شود و می رود و کار به هیچ ملاحظه ای هم ندارد که در این وصورت خیلی هم بد می شد .راه حل دیگری به ذهنم رسید و آن اینکه به کسی که داشت سفره را می چید گفتم بدون اینکه بخواهی به مسوول اینجا بگویی یک نوع غذا را از روی سفره بردار و صدایش را هم در نیاور !چون آقای رجایی از اینکه دو نوع غذا سرسفره است ناراحت شده و می خواهد بلند شود و برود.اوهم دید قضیه خیلی جدی است همین کار را کرد.

 

•من از آن روز که در بند توام آزادم

دقت کنید ، بی بند و باری را به جای آزادی به ما نخورانند. آزادی غربی را با آزادی اسلامی عوضی به ما نگویند.

درسال 56 هر کوچه ای از تهران را شما می رفتید ، یک دختر با یک پسر صبح تا شب راه می رفت ، هیچ کس حق نداشت حرف بزند ، هیچ کسی حق نداشت بگوید ، آخر اگر شما انسان هستید ، این چه شیوه زندگی است ؟ در جمهوری اسلامی این قید هست خوب ، حالا چی ؟ حالا می خواهند بیایند جوانهای ما را منحرف کنند که آزادند؟ هرگز ! آزادی به معنای غربی که بی بند و باری است در اسلام ممنوع است . ما برای این کار بود که فریاد زدیم : این رژیمی که توریستها را با آن قیافه ها که یادتان هست ، می آورد در مملکت ما که فرهنگ ما را منحط تر از آن که بود بکند ، امروز ممنوع است یعنی چه ؟ یعنی هر کس هر کاری را حق دارد بکند که خدا اجازه داده و کاری را که خدا اجازه نداده حق ندارد بکند. حالا هر کس می خواهد باشد . در زندگی خصوصی داخل خانه آن را خودش می داند ، اما در جامعه نویسنده حق ندارد هر چیز به ذهنش می رسد بیاورد روی کاغذ.شهید رجایی

 

عشق در زنجیر

باید بگویم که خاطرات زیادی دارم که شیرین ترین و جالبترین خاطره اش زندان سال 53-54 است که ما با ایشان هر دو زندان بودیم .

البته زندان انفرادی که من در سلول شماره 20 کمیته شماره یک خرابکاری بودم و ایشان در سلول شماره 18 بود . بین دو تا سلول ما یک سلول فاصله بود . ولی در عین حال ما با آقای رجایی رابطه داشتیم. من با مورس به سلول بغلی چیزهایی را می گفتم و او با مورس به آقای رجایی می گفت و باز آقای رجایی پاسخ مرا به همین طریق به من برمی گرداند و ما هرروز چند بار با ایشان سلام و علیک و صبح بخیر و شب بخیر می گفتیم و گاهی هم که ما برای کاری به بیرون سلول می رفتیم در راهرور گاهی درفاصله غیبت نگهبان و از گیجی نگهبان استفاده می کردیم و پرده ای که بر روی در افتاده بود ، پس می زدیم و از میانه روزنه با آن طرف سلام و علیک می کردیم.

بارها به این وسیله با هم صحبت می کردیم از دور یکدیگر را می بوسیدیم.

نقل از حضرت آیت الله خامنه ای

 

پولاد از صلابتش آب می شد

از حدود سال 40 با مرحوم شهید رجایی آن دوست عزیز ما آشنا هستیم.نزدیکی بیشتر من با ایشان از سال 1347بود . همان طور که از کلماتش فهمیدید ابوذر زمان و عارف بود. ممکن است عرفان نخوانده باشد اما واقعا عارف بود. خدا را خوب شناخته بود . ایمان خوبی داست، به حرفهایی که می زد از صمیم دل اعتقاد داشت. بی جهت حرفی را که قبول نداشت نمی گفت .

مقاومتش در تمام دوران زندان بی نظیر بود . این اغراق نیست و چند ماه در یک سلول بماند و مرتب زیر شکنجه باشد وبه رژیم حرفی نزند. 13 ماه بود که ایشان را گرفته بودند. من پیش ایشان اسراری داشتم که اگر فاش می کرد بنده را هم اعدام می کردند. در ماه سیزدهم بازداشت ایشان من بازداشت شدم و به زندان رفتم. آنجا کتک خوردم و پایم مجروح شد. مرا برای پانسمان به شهربانی بدند. اطاق پانسمان شلوغ بود و همه در صف بودند. من زودتر رسیده و مشغول پانسمان بودم که صدای آشنایی شنیدم. دیدم دکتر دارد با کسی (شهید رجایی) صحبت می کند و می گوید :شما چرا به اینجا آمدید ، ما در اینجا نمی توانیم شما را پانسمان کنیم.باید به بیمارستان بروید .درد زیادی داشت فهمیدم که ناخن های ایشان را بعد از 13 ماه کشیده اند. دکتر دستور داد آمبولانس بیاورند و او را به بیمارستان ببرند و پانسمان کنند. چون نمی توانست پای او را با آن وسایل سطحی معالجه کند. بعد از 13 ماه در سلول انفرادی رفت و بازهم شکنجه شد. نقل از آیت الله هاشمی رفسنجانی

 

•چون موج بی قرار و با وقار

خصوصیات اخلاقی این شهید عزیز مجموعاً یک خصوصیات برجسته ای بود.

یکی از بزرگترین خصوصیات او همان است که قبلاً اشاره کردم . مرد بی تظاهری بود . هیچکس از ظاهر آرام او نمی فهمید که در باطن و ذهن و اندیشه مواجح او چه می گذرد . به حق یک از متفکرین و تئوریسین ها و ایدئولوگهای این انقلاب بود و این چیزی بود که شاید تا زمانی که زنده بود هیچکس بدرستی نمی دانست و الان هم گمان نمی تکنم بجز عده ای از دوستان نزدیک و کسانی که با او کار کردند به عظمت و مقام علمی او آشنا باشند.

نوشته های زیادی داشتو کتابهای زیادی را تنظیم کرده بود . جزوه های زیادی را نوشته بود و غالباً نامه های بدون نام یعنی بدون استناد به نام او مدتها در دست مردم می گشت ودانش آموزان از آن استفاده می کردندو کسی نمی دانست که فراهم آورنده و خلاق اینها شهید باهنر بود ، ارتباطلات نزدیکی با شهید مطهری و شهید بهشتی داشت و هر دوی اینها برای عظمت فکری و قدرت تفکر علمی او ارزش زیادی قائل بودند وا حترام زیادی می گذاشتند.

به هر حال یک شخصیت برجسته و یک انسان پر مغز و کم تظاهر ، یک انسان زبده گو و گزیده گو یک انسان طراح و آینده نگر در قالب یک موجود معصوم کم حرف ، بی تظاهر بی توقع پرکار و پرتلاش جلوه کرده بود .

نقلا زحضرت آیت الله خامنه ای

 

•اگر مقصد خداباشد .

مرحوم رجایی اول که سر کار آمد ، با اینکه با مشی بنی صدر و همه لبرالها مخالف بود ، ولی خیلی مودبانه برخورد کرد ودر مجلس گفت: کهمن مقلد امام فرند مجلس و برادر رییس جمهور هستم. دیگر ازاین نجیبانه تر و سالم تر ممکن نبود که کسی تعبیر کند و همه هم از این تعبیر خوششان آمد و حتی کسانی که با بنی صدر هم مخالف بودند ، خوششان آمد که حالا که آقای رجایی می خواهد به عنوان نخست وزیر در دولت کار بکند و مساله کابینه و لوایح و تصویب نامه ها در پیش است ، با بنیِ صدر درگیری زیادی نداشته باشند و حقیقت هم این بود که جامعه ازجنگ موجود میان مسوولان سطح بالای کشور به تنگ آمده بود و طالب دوستی و مهربانی بود . متقابلاً آقای بنی صدر مثل آن آدامهایی که راست راست توی چشم یکی نگاه می کنند و به او فحش می دهند همانطور هی مصاحبه می کرد وبه آقای رجایی اهانت می کرد .

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای :

این دو بزرگوار ، حقا و انصافاً ازعناصر برگزیده و برجسته این کشور و این نظام بودند ؛ امتحان داده و دلسوز و مردمی بودند ؛ وجودشان با آرمانهای انقلاب آمیخته بود ؛ طعم سختیها را چشیده بودند ؛ دوران مجاهدت و مبارزه برای پیروزی اسلام را با توفیقات وسربلندی پشت سر گذاشته بودند... شایسته است که ما همیشه یاد این عزیزان را گرامی بداریم.

 

رد عبور ستاره (سالشمار زندگی شهید باهنر )

1312:در یک خانواده پیشه ور ساده و محروم در کرمان متولد شد.

1317:در سن پنج سالگی به مکتب خانه رفت .

1322: اشتغال به تحصیل علوم دینی در مدرسه معصومیه کرمان.

1332: عزیمت به قم و ادامه سطوح عالی عوام اسلامی در محضر آیت الله بروجردی (ره) و امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره)

1333: دیپلم نظام قدیم را متفرقه امتحان داد

1336: تاسیس و نشر سالنامه و فصلنامه مکتب تشیع

1337: اتمام لیسانس الهیات و اخذ فوق لیسانس امور تربیتی - دستگیر در آبادان به دلیل اعتراض به رسمیت شناختن اسراییل توسط شاه .

1342: در اسفند ماه در تهرا ن پس از سخنرانی به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه دستگیر و چهارماه زندانی شد.

سخنرانی در مسجد هدایت ، مسجد الجواد ، حسینیه ارشاد و در انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی پزشکان ، شرکت در تاسیس مدرسه رفاه تدریس در جلسات هیأتهای موتلفه ، اخذ درجه دکترای الهیات از دانشگاه تهران شرکت در تاسیس کانون توحید ؛ شرکت درت اسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

1344:ازدواج

1350: ممنوع المنبر شد . ورود به آموزش و پرورش و تالیف کتابهای دینی از ابتدایی تا دبیرستان با همکاری شهید بهشتی

1352: دستگیر مجدد وی و خواهرش و از آن پس احضار مکرر به ساواک

1354:شرکت در کنگره اخلاق و تربیت در ژاپن

1356: دستگیر در دانشگاه شیراز و دو نوبت دستگیر دیگر.

1357: به فرمان امام خمینی (ره) به عضویت شورای انقلاب اسلامی انتخاب شد.

1359: انتخاب شدن به عنوان نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان و شورای اسلامی.

- انتصاب در کابینه شهید رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش.

1360: انتخاب به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بعد از فاجعه هفتم تیر.

- انتصاب به عنوان نخست وزیر پس از بدست گرفتن مقام ریاست جمهوری توسط شهید رجایی.

- شهادت به همراه شهید رجایی در واقعه بمب گذاری دفتر ریاست جمهوری.

سخنی از باهنر

اگر قانون اساسی تصویب شده را بررسی نمایید نشان دهنده ماهیت جمهوری اسلامی خواهد بود ولی اجمالاً جمهوری اسلامی دو تکیه گاه بزرگ دارد ، یکی جمهور و مردم و دیگری اسلام بنابراین هم حضور مردم و هم حضور اسلام در آن است. اسلام به عنوان قانون بایستی مبنای متن باشد . البته معنایش آن نیست که ما عین ماده قانون اسلامی را مثل مقررات و قانون اجرایی درآوریم، بلکه می تواند پشتوانه و زیربنا باشد، یعنی اینکه مجموعه مقررات و آیین نامه ها و قوانین که تصویب می کنیم بر اساس معیارهای اسلامی و با حفظ تعالیم اسلام باشد .

ولی همانطوری که گفتیم اگر بخواهیم در مجموع عمل نماییم به قانون اساسی مراجعه می کنیم.

رجایی می گفت :

حاصل و فشرده ای که از این قرآن برای اداره زندگی خود نوشته ایم ، قانون اساسی است ، قانونی که هر یک از اصول آن بر اساس آیه ای از قرآن و چند حدیث و خبر و سنت است.

ما از این قانون اساسی به عنوان بالاترین و پرارزش ترین دستاورد انقلاب دفاع می کنیم و تا آخرین نفس همه قطره های خون خود را برای آبیاری این نهال تازه اسلامی تقدیم خواهیم کرد.

 

مسوولان امر می دانند و باید هم بدانند که ملت ستمدیده زجر کشیده رنج دیده و بپا خاسته و شهید داده ایران از این جو اختلاف نگرانند و جداً خواستارند که این جو را به جوی عطر آگین از محبت از برادری از اتحاد از همکاری از همفکری مبدل سازند. مسوولان محترم امر خوب می دانند که دشمن از این این جو چه استفاده های تبلیغاتی می کنندو به خیال اینکه بگو مگوهاشان و این اختلافاتشان در مسائل کلی تری است ، جری شده اند. گو اینکه باید بدانند اینها از این اختلاف طرفی نخواهند بست و اختلافی که مسوولان امر دارند در مورد شیوه اداره کردن مملکت است و هیچ کدامشان حاضر نیستند با ضد انقلاب داخلی و دشمنان خارجی نرمش ازخود نشان دهند و همه در اینکه مبارزه برای ادامه انقلاب اسلامی لامر و واجب است متفق القول هستند. آنچه مصیبت است همین جو متاسفانه اختلاف آلود است که این انحراف است انحراف از مسیر انقلاب بیایید بخاطر خدا به این وضع خاتمه دهیم.

 

برای اینکه فکر دانشجویان در جهت معیارهای ارزشی جدید اسلامی سیاسی بارور بشود و بتواند اصول و آرمانهای انقلابمان نه شرفی و نه غربی بودن خودکفایی آزادی و استقلال و مبارزه دایم با استکبار جهانی قطع وابستگی ها بازیابی شرف اسلامی بازیابی هویت و ارج و ارزش انسانی این ملت ، آمادگی برای خدمت و همیاری به مستضعفان جهان پیوند معنوی و اجتماعی با همه محرومان بپا خاسته در عالم زمینه سازی برای وحدت پاک اسلامی و امثال آن را به ثمر برساند ، تمام این آرمانها و هدفهای سیاسی داخلی و خارجی و اجتماعی بایستی در دانشگاهها تعبیر و توجیه و تحقیق بشود و نسل ما بر اساس این معیارهای ارزشی بارور بشود.

 

خوشا چون باهنر بودن

روزی که ایشان وزیر آموزش و پرورش شده بود وقتی به منزل آمدند و من به ایشان تبریک گفتم هر چند که می دانستم این تبریک جز سنگین تر کردن بارمسوولیت ایشان نبود ایشان در جوابم فرمودند که من احساس می کنم دیگر چهار فرزند ندارم بلکه 10 میلیون فرزند دارم که در برابر یکایک آنها احساس مسوولیت سنگینی می کنم.

او باهنری بود که هنرش احیاء فرهنگ ازیاد رفته اسلام راستین بود.

نقل از همسر شهید

 

با آن همه گرفتاری که ایشان داشتند ، در طول عمرم هیچگاه ندیدم که عصبانی شوند هیچگاه ندیدم که مسئله ای ایشان رابه خشم آورد . اگر هم مسئله ای پیش می آمد بارویی باز با تک تک افراد برخورد کرده مسائل را حل می کردند و می گفتند که اینگونه مسائل نباید موجب شود که شما آن اخلاق حسنه را حفظ نکنید و اخلاق سیئه را پیش بگیرید . در مسائل عاطفی خییل بر رعایت اخلاق تکیه داشتند چون معتقد بودند که در تعلیم و تربیت خانوادگی باید این اخلاق حفظ شود و ما این اخلاق را براستی در ایشان دیدیم.

نقل از فرزند شهید.