یدالله به سال 1331 در روستای (( بابا سلیمان )) از توابع شهریار ، در خانواده ای متوسط مذهبی زاده شد . عشق به خاندان اهل بیت و ائمه اطهار (ع) از همان دوران کودکی با تمام وجودش عجین گشت و از او مردی با احساسات ناب مذهبی ساخت ، بطوریکه پیش از رسیدن به سن بلوغ شرعی و تکلیف ، به نماز می ایستاد و در مساجد و محافل دینی شرکت می کرد .
در سن هفت سالگی قدم در راه مدرسه و تحصیل می گذارد و با بهره مندی از هوش و استعداد خوب ، دوره ابتدایی را با نمره های عالی و رتبة ممتاز در زادگاه خود به پایان می رساند . وی برای ادامه تحصیل مجبور می شود به شهریار برود چرا که دورة متوسطه در روستا نبود . در یکی از دبیرستانهای شهریار به تحصیل می پردازد . او که در جستجوی معرفت دینی بود ، همزمان با تحصیل ، به مطالعه کتب دینی رو می آورد از این رو ، با شهامت و توان فکری خوب ، با گروه (( ضاله بهائیت )) به بحث می پردازد .
جثة درشت و قوی و اندیشه سالم ، از او چهرهای جذاب می سازد و به خاطر جوانمردی و منش والایش ، زبانزد میشود . یدالله کلهر اوقات فراغت خود را به مطالعه و یا ورزش و تفریحات سالم محلی می پردازد . وی تحصیلات خود را تا سوم متوسطه ادامه می دهد ، ولی بدلیل دوری روستا از شهر و سختی رفت و آمد ، مجبور به ترک تحصیل می شود . یدالله پس از ترک تحصیل ، در یک تانکر سازی مشغول کار می شود . وی در سال 1351 همراه یکی از دوستانش ، در کار برق و سیم کشی ساختمان وارد می شود . و در سال 1353 مدتی به جوشکاری می پردازد و همان سال به سربازی اعزام می شود . وی چندین بار از سربازی فرار می کند و سرانجام دورة آموزش خود را در ارومیه و بقیة سربازی اش را در شاهپور می گذراند .
از آنجا که خانواده اش پیش از انقلاب اسلامی ، با شخصیت حضرت امام (ره) آشنا بوده و از معظم له تقلید می کردند ، او هم رساله و برخی کتابهای ایشان را مطالعه می کند و با افکار و اندیشه هایشان آشنا میشود . در دورة سربازی به ماهیت رژیم شاه پی می برد و خیلی زود وارد مسائل سیاسی می شود . وی دوستان سرباز خود را جمع کرده ، به روشنگری می پردازد و ماهیت رژیم را برای آنان آشکار میکند .
در سال 1355 سربازی را تمام می کند و پس از بازگشت از سربازی ، دوباره به کارهای برق و سیم کشی ساختمان مشغول می شود . مدتی هم به آهنگری و جوشکاری می پردازد .
یدالله با شروع جرقه های انقلاب اسلامی ، وارد عرضه سیاسی می شود . جوانان محل را جمع کرده ، دربارة حضرت امام (ره) و انقلاب برای آنان صحبت می کند . وی نخستین کسی بود که در مسجد (( بابا سلیمان )) . (( تکبیر )) و شعار ((مرگ بر شاه )) سر می دهد و مردم را به مبارزه علیه شاه ترغیب می نماید . مدتی از سوی پاسگاه شهریار مورد تعقیب قرار می گیرد . با هوشیاری تمام ، فعالیتهایش را گسترش میدهد و هر روز بچه های محل را جمع می کند و با آنان شعارهای تند انقلابی ، از جمله شعارهای (( مرگ بر شاه )) را سر می دهند . وی فعالانه در اغلب صحنه های انقلاب اسلامی حضور می یابد و در روزهای پیروزی انقلاب ، برای فعالیت بهتر و بیشتر ، راهی تهران می شود . در راهپیماییها حضور جدی می یابد . در 21 بهمن 1357 هنگام تصرف پادگان (( باغشاه )) از ناحیة پا تیر می خورد و مجروح می شود و چند روز در بیمارستان بستری می شود .
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ، فعالانه در مسائل انتظامی و امنیتی در کرج فعالیت می کند . وی از جمله بنیانگذاران انقلاب اسلامی منطقة کرج به شمار می رود . در فروردین ماه 1358 ، به دنبال تحرکات ضد انقلاب در کردستان ، به سر پرستی یک گروه ، عازم آن جا می شود و مدتی به نبرد علیه ضد انقلاب می پردازد . او که روحی فعال و جستجو گر داشت ، هرگز بر نمی تابد انقلابی که در راه آن خونهای پاک هدیه شده و خون دلها خورده شده ، براحتی بازیچة دست عده ای ضد انقلاب و وابسته قرار گیرد . از این روی ، از فردای پیروزی انقلاب اسلامی خود را وقف تحقق آرمانهای بلند آن می کند و هر جا که به وجودش نیاز باشد ، از هیچ کوششی دریغ نمی کند .
پس از شروع جنگ تحمیلی ، گروهی از پاسداران سپاه کرج را جمع کرده ، به فرماندهی خود ، راهی جبهه های (( سرپل ذهاب )) و ((گیلانغرب )) می شوند و مدتی در آن جبهه علیه دشمن بعثی عراق به مقابله می پردازند . وی در آزاد سازی گیلانغرب ، ایثار و شهامت بالایی از خود بروز می دهد و توانمندی نظامی خود را به نمایش می گذارد.
او پس از مدتی جنگیدن در جبهه های غرب و پس از آزادی گیلانغرب ، به جبهه های جنوب اعزام می شود و با نیروهای خود در جبهة آبادان مستقر می گردد و در حساسترین شریط ، آبادان را همراه دیگر نیروهای مردمی از سقوط و اشغال نجات می دهد . فرماندهان خیلی زود به توانمندی نظامی و لیاقت شهید کلهر پی می برند و از استعداد وی در مسئوولیتهای مختلف نظامی بهره می گیرند . شهید کلهر در تشکیل تیپ المهدی (ع) نقش اساسی ایفا می کند و خود به عنوان جانشین فرماندهی آن برگزیده می شود .
کلهر از زمانیکه وارد جنگ می شود ، در اکثر عملیاتها با مسئوولیت بالا و هدایت نیرو و فرماندهی محور وارد عمل می گردد و بارها در جبهه مجروح می شود . در عملیات (( فتح المبین )) به عنوان خط شکن حماسه می آفریند و در منطقه (( ام الرصاص )) سخت مجروح می شود . کلهر در اکثر عملیاتها به عنوان خط شکن عمل می کند . از این رو ، چندین بار بسختی مجروح می شود : اما او کسی نبود که از پا بیفتد و به بهانة جراحت پای از جبهه بکشد . یک کلیه اش را از دست می دهد و یک دستش بر اثر ترکش ، عملاً از کار می افتد . جای جای بدنش ترکش می نشیند : ولی او که عاشق جبهه و بسیجیان بود ، آنان را ترک نمی کند .
او در سال 1361 یک دورة فشردة تخریب و مربیگری را در پادگان امام حسین (ع) می گذراند . در اردیبهشت ماه سال 1363 همراه گروهی به سوریه و لبنان اعزام می شود و جبهه های مختلف لبنان ، از جمله بلندیهای جولان را بازدید میکند . پس از بازگشت از لبنان ، به جبهه های جنوب باز می گردد .
کلهر در عملیات فتح المبین با مسئوولیت (( معاونت تیپ )) وارد عمل می شود و در محور ((فکه )) و ((تنگة رقابیه )) حماسه می آفریند . پیش از تشکیل تیپ المهدی (ع) ، وی در طرح ، برنامه و هدایت عملیاتها نقش مؤثر و بسزایی ایفا می کند . پس از شرکت فعال در عملیات (( رمضان )) ، در لشگر 21 محمد رسول الله ( ص) به عنوان جانشین لشگر منصوب شده و با این مسئوولیت ، در عملیات والفجر مقدماتی و (( والفجر 1 )) حضوری تعیین کننده می یابد .
او در عملیات (( والفجر 8 )) وارد عمل می شود و به عنوان فرمانده ، به هدایت نیروها می پردازد . او در این عملیات ، بسختی مجروح می شود : بطوریکه بخاطر مداوا حدود یکسال در بیمارستان بستری می گردد . هنوز بهبود نیافته ، به جبهه های نبرد می شتابد و در عملیات (( کربلی 4 )) و (( کربلای5 )) حضوری چشمگیر و حماسی می یابد .
شهید کلهر که چمدانی پر از شکوفه های یاس تقوا همراه داشت و برای ملاقات و ضیافت با شکوه عشق ، لحظه شماری می کرد ، عاقبت در ((شلمچه )) کارت سبز دعوت در میهمانی کروبیان را دریافت کرد .
وی در اول بهمن ماه در عملیات (( کربلای 5 )) در منطقة شلمچه ، در حالیکه برای شرکت در جلسه عازم پشت جبهه بود ، تذکرة عبور و معراج به عالم ملکوت را گرفت و از شرکت در جلسة زمینیان باز ماند . وی بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید.