((محسن )) در پنجم مرداد ماه 1339 در خانواده ای متدین در تهران دیده به جهان گشود . او با احساسات پاک و بی آلایش مذهبی رشد یافت شش ساله بود که قدم در راه تحصیل علم گذاشت ، دورة ابتدایی را با نمره های عالی به پایان رساند و دورةدبیرستان را در مدرسة (( هشترودی )) به تحصیل ادامه داد . محسن پیش از رسیدن به سّن بلوغ ، به فرائض دینی عمل می کند .
محسن پس از دریافت مدرک دیپلم با معدل بالا ، در سال 1355 در کنکور شرکت کرده و شاگرد اوّل کنکور می شود و در رشتة شیمی دانشگاه صبعتی شریف به تحصیل می پردازد . پدرش از همرزمان آیت الله کاشانی بود ، از این رو ، پسر را با الفبای مبارزات سیاسی آشنا می کند .
شرکت در جلسات آموزش معارف اسلامی و هیأتهای مذهبی تهران ، از جمله فعالیتهای عمدة محسن در پیش از ورود به دانشگاه به شمار می رود .
محسن ، در دانشگاه با شناخت صحیحی که از مکتب اسلام داشت ، از طیف گوناگون و منحرف سیاسی پرهیز می کند و به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه می پیوندد . وی همزمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و عقیدتی ، از سال 1356 مسئوولیت هدایت مبارزات دانشجویی را در دانشگاه شریف ، علیه رژیم به عهده می گیرد .
او در روزهای پر تلاطم انقلاب ، نقش حساس هدایت را بر دوش می کشد و با شایستگی ، به روشنگری و هدایت می پردازد . وی از تظاهرات سرنوشت ساز و میلیونی روز 17 شهریور 1357 تا ورود حضرت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی ، همه جا به عنوان جلودار و هدایت کنندة تظاهرات و تشکلهای دانشجویی وارد عمل می شود . محسن در درگیریهای مسلحانه و سرنوشت ساز 19 تا 22 بهمن 1375 حضوری پر ثمر و فعال می یابد و در تصرف و تسخیر دو پادگان مهم (( جمشیدیه ))و (( عشرت آباد )) ایثارگری و شهامت بالایی از خود نشان می دهد .
وزوایی ، پس از پیروزی انقلاب پر شکوه اسلامی ، به عضویت جهاد سازندگی در می آید و برای خدمت به مردم محروم ، به استان لرستان عزیمت می کند و در آنجا منشأ اثر خدمات ارزندة فراوانی می شود محسن به دنبال تحرکات گروهکهای ضد انقلاب در کردستان ، برای مقابله با ضد انقلاب ، این استان می شتابد و در ((پاوه )) می جنگد و حماسه می آفریند .
به دنبال تلاشهای سازشکارانة دولت موقت و اعتراض اقشار مختلف مردم به این تحرکات دولت ، محسن از کردستان به تهران باز می گردد . پس از هماهنگی و برنامه ریزیهای لازم ، با جمعی از دانشجویان مسلمان دانشگاهها ، در روز 13 آبان 1358 ، انقلاب دوم را به تعبیر حضرت امام (ره) پی می افکنند و اجرا می کنند .
او در جریان لانة جاسوسی امریکا ، به عنوان پرچمدار وارد عمل می شود و شجاعانه ، هیمنة ابر قدرت امریکا را در هم می شکند . از آنجا که او به زبان انگلیسی تسلط کامل داشت ، به عنوان سخنگوی دانشجویان پیروخط امام برگزیده می شود و اغلب مصاحبه های رسانه های خارجی توسط وی صورت می گیرد . در آن دوره هر ازگاه ، چهرة مصمّم اودر رسانه های غربی ، به عنوان سخنگوی جوانان خشمگین و طرفدار حضرت امام خمینی (ره) معرفی می گردد .
به دنبال واقعة طبس در پنجم اردیبهشت 1359 و شکست توطئة امریکا در حمله به لانة جاسوسی برای رهایی گروگانها ، وزوایی عهده دار انتقال گروگانها به شهرستانهای مختلف می شود که با شایستگی ، از عهدة آن بر می آید . همزمان ، آموزش یک دورة فشردة چریکی را برای مقابله با توطئه های احتمالی فرمی گیرد .
محسن در تابستان 1359 به عضویت سپاه پاسداران در می آید و مدتی به عنوان (( فرماندة گردان مخابرات سپاه پاسداران )) انجام وظیفه می کند .(( سرپرستی واحد اطلاعات عملیات )) به او محول می شود . به دنبال تجاوز گستردة ماشین جنگی شرق و غرب در قالب ارتش عراق به میهن اسلامی ایران ، محسن داوطلبانه به جبهه های غرب عزیمت می کند و در آنجا به مبارزه می پردازد . پس از ورود محسن و نیروهای گردان او به منطقة غرب ، تحولی در آن محور پدید می آید .
وی در عملیات سرنوشت ساز (( پارتیزانی )) به عنوان فرماندة گردان نهم ، مسئوولیت محور (( تنگ کورک )) تا حّد فاصل ((تنگ حاجیان )) را به عهده می گیرد .
در اردیبهشت ماه 1360 ، طرح آزاد سازی ارتفاعات بازی دراز در دستور قرار می گیرد . محسن در تمامی مراحل شناسایی این حمله حضور می یابد و در طراحی این عملیات ، نقش فعّالی ایفا می کند در همین مقطع ، رابطة صمیمانه میان حسن و خلبان شهید (( علی اکبر شیرودی )) به وجود می آید . در این عملیات ، فرماندهی محور چپ نیز توسّط (( محسن حاجی بابا )) صورت می پذیرد . محسن در این عملیّات ایثاری جاودانه خلق می کند و موفق می شود با تعداد اندک نیرو ، 350 نفر از نیروهای گردان کماندویی دشمن را به اسارت درآورد .
محسن در پایان عملیّات ، از ناحیة فک و دست مجروح می شود و به بیمارستان منتقل می گردد .
او تاب نمی آورد که درمانش کامل شود . دلتنگی دوری از جبهه به سراغش می آید و او هنوز بهبودی کامل نیافته ، به جبهة ((گیلان غرب )) باز می گردد و فرمانده به عملیّات سپاه (( سرپل ذهاب )) را بر عهده می گیرد .
وزوایی ، در 20 آذر ماه 1360 در عملیات (( مطلع الفجر )) به عنوان فرمانده عملیّات شرکت می کند و در آن جا نیز همچون بازی دراز حماسه می آفریند . بار دیگر در این عملیّات زخمی شده به تهران منتقل می گردد .
محسن ، در اسفند ماه 1360 با سازماندهی یک گردان رزمی در پادگان ولی عصر (عج) به جبهه های جنوب می رود که این گردان در دو کوهه ، به تیپ تازه تأ سیس محمد رسول الله (ص) می پیوندد و نام (( حبیب بن مظاهر )) می گیرد . گردان حبیب مظاهر به فرماندهی محسن در عملیات درخشان (( فتح المبین )) در نوک پیکان حمله قرار می گیرد و به عنوان گردان خط شکن ، سرافرازانه و پر شهامت به دشمن بعثی یورش می برد و خطوط دشمن را در هم می شکند . پس ازس تشکیل تیپ 10 سیدالشهداء (ع) ، ((فرماندهی تیپ )) به محسن واگذار می شود . تیپ 10 سیدالشهداء (ع) و تیپ محمد رسول الله (ع) برای اجرای عملیات بزرگ بیت المقدس در هم ادغام می شوند و در این عملیات ، فرماندهی محور اصلی ، به عهده محسن واگذار می شود .
شب دهم اردیبهشت عملیات بیت المقدس انجام میگیرد و رزمندگان با شور و امید ، به خطوط دشمن یورش میبرند . نیروهای تحت فرماندهی محسن وزوایی ، از سمت جادة اهواز ـ خرکشهر ، حمله را آغاز می کنند و خاکریزهای دشمن را یکی پس از دیگری به تصرف در می آورند . اما با بالا آمدن آفتاب دهم اردیبهشت ، حاج احمد متوسلیان ، از بی سیم فرماندهی خبری جانسوز دریافت میکند . (( حاج آقا ! حاج آقا ! آقا محسن پرواز کرد . خوشا به سعادتش ! )) .
شهید وزوایی ، این عاشق وارسته و مجاهد آگاه ، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینهای فراوان ، سرانجام در روز 10 اردیبهشت 1360 ، در عملیات (( بیت المقدس )) ، هنگام هدایت نیروهای تحت امر ، بر اثر اصابت گلوله و ترکش ، به فیض شهادت نایل آمد ، سر و جان در گرو محبوب و معشوق نهاد و به خیل عشاق ره یافت .